دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 15391
تعداد نوشته ها : 20
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
گونتر گراس، سرشناس‌ترین نویسنده معاصر آلمان و برنده جایزه نوبل ادبی، در آستانه هشتاد و یک سالگی، تازه ‌ترین کتاب خود را که "جعبه؛ داستان‌های تاریکخانه" نام دارد، در هفته‌های پایانی تابستان امسال منتشر کرده است.
"جعبه" گونتر گراس، دوربین عکاسی قدیمی مارک آگفا است که سال‌های ویران‌کننده‌ جنگ جهانی دوم را از سر گذرانده، فاجعه فاشیسم را پشت سر گذاشته و اینک نمادی شده است در دستان نویسنده تا در تاریکخانه تاریخ، تصاویری را که او برای شرح داستان زندگی خود به آنها نیاز دارد، ظاهر کند.
گراس در آخرین رُمانش تصویرهای روزهای دور و نزدیک زندگی خود را از درون "جعبه" بیرون می‌کشد و در برابر دید خوانندگان قرار
می‌دهد.
این کتاب به‌ظاهر دنباله‌ کتاب "پوست کندن پیاز" است که درست دو سال پیش از این، در اول ماه اوت سال ۲۰۰۶ میلادی منتشر شد. این دو کتاب کمابیش به زندگینامه‌ خودنوشت گراس می‌مانند که از بختِ بد نویسنده، جنبه‌های ادبی و خلاقه‌ آنها به‌حاشیه رفت و کمتر مورد توجه منتقدان قرار گرفت و بیش و پیش از همه زندگی خصوصی نویسنده، یا آنچه نویسنده از خود به‌دست داده، در کانون توجه‌ صفحات ادبی و فرهنگی رسانه‌های گوناگون قرار گرفت.
با انتشار رُمان - زندگینامه‌ی "پوست کندن پیاز"، جنجالی بر سر عضویت گراس در ارتش نازیها برپا شد که او خود در گوشه‌ای از این کتاب برملا ساخته بود. گراس با موضوع و مضمون رُمان‌هایش، با مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایش و با فعالیت‌های اجتماعی و جدل‌های سیاسی‌اش و نیز دوستی با ویلی برانت، رهبر فقید حزب سوسیال دموکرات آلمان و طرفداری از این حزب شهرت جهانی یافته و بیش از نیم قرن به "وجدان بیدار" نسل بعد از جنگ جهانی دوم در آلمان تبدیل شده بود.
ما بعد از آشکار شدن حضور و همکاری گونتر گراس در دوران جوانی با نیروهای نظامی "اس اس" که یکی از مخوف‌ترین گروه‌های مسلح در دوران نازیها بشمار می‌رفت و در آغاز به‌منظور پاسداری از حزب نازی و سران آن تشکیل شده بود، انتظار می‌رفت که از محبوبیت گراس در میان هوادارانش کاسته شود. از این‌رو تصور می‌شد که "پوست کندن پیاز" آخر کتاب این نویسنده آلمانی خواهد بود. ولی گراس با انتشار "جعبه" یک بار دیگر بر ادامه حضور خود در عرصه ادبیات معاصر آلمان تأکید کرد.

جعبه عکاسی "ماری"

جعبه‌ای در تازه‌ترین رُمان گراس حضوری دائم دارد. این جعبه‌ عکاسی متعلق به‌زنی است به نام "ماری". ماری و همسرش هانس در برلین آتلیه‌ای داشتند که در ایام جنگ و در روزهای بمباران برلین بر اثر آتش‌سوزی با خاک یکسان می‌شود. تنها چیزی که در آتلیه جان سالم بدر می‌برد، جعبه عکاسی ماری است.
اما در عالم واقع زنی نیز به‌نام ماری در زندگی نویسنده و خانواده‌اش وجود داشته است که گونتر گراس این آخرین رُمان خود را به او تقدیم کرده است: تقدیم به ماریا راما. این بانوی هنرمند همان عکاسی است که چند دهه متمادی از گراس و خانواده‌اش عکس می‌گرفته است و عکس‌های او را در بیشتر زندگینامه‌هایی که از گراس منتشر شده است می‌توان دید. ماریا در سال ۱۹۹۷، در هشتاد و شش سالگی از دنیا می‌رود. حال "جعبه" در اختیار نویسنده است که با این رُمان نام ماری و دوربین عکاسی او را جاودانه کرده است.

گراس فرزندانش را فرا می‌خواند

در "پوست کندن پیاز" گراس زندگی خود را از دوران کودکی تا روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، خود به‌تصویر کشیده است. اما در "جعبه؛ داستان‌های تاریکخانه"، گراس خود کمتر سخن می گوید. بلکه آنچه او به‌عنوان راوی داستان می‌خواهد بگوید، بر زبان شخصیت‌های نیمه واقعی، نیمه خیالی داستان می‌گذارد؛ بر زبان فرزندانش.
او هشت فرزند دختر و پسر خود را دور میزی گرد می‌آورد و آنان را به گپ و گفت‌وگوی خودمانی درباره دیروز و امروز و فردا دعوت می‌کند. ولی بعد معلوم می‌شود که همه قرار است درباره او، یعنی درباره پدر خانواده حرف بزنند! فرزندانِ راوی، داستان زندگی پدرشان را بازگو می‌کنند، آنهم با زبانی کودکانه. اما بچه‌های دیروز، امروز همه بزرگسال شده و خودشان پدر و مادر شده‌اند. با این همه این پدر خانواده، یعنی گراس است که سخن بر زبان فرزندانش می‌گذارد؛ سخنانی که به‌رغم علاقه‌ای که فرزندان به پدر دارند، بی‌ملاحظه، در مخالف با پدر و با لجاجت بیان می‌شود: "بابا حرف‌هایی از زبان ما می‌زند که اصلاً حرف‌های ما نیست". اما رئیس خانواده چنین می‌خواهد.
بچه‌ها فقط بلندگوی افکار رئیس خانواده‌اند. او از سویی خود را و گذشته‌ خود را در معرض داوری فرزندانش می‌گذارد و از سوی دیگر هر جا که انتقادها شدت می‌گیرد و برای مثال از ترک گفتن هر چند موقتی خانه و رها کردن همسر و بچه‌ها و رابطه‌های پدر با زنان گوناگون سخن به‌میان می‌آید، پاسخ پدر را می‌شنوند: "حالا می‌خواهید بابا را دادگاهی کنید؟ خوشحال باشید که او هنوز در کنار شماست!" پس مؤلف همه جا حی و حاضر است و شیرازه‌ کارها همه در دست اوست. در این رُمان از "مرگ نویسنده" خبری نیست.
پیداست که نویسنده برای حفظ ساختار رُمان و گریز از عرصه واقعیت، نامی از فرزندان واقعی خود به میان نمی آورد. با این همه گاه به‌عمد میان واقعیت و خیال در نوسان است. مثلاً در جایی درباره تولد بچه‌ها می‌گوید: "ابتدا دو قلوهای ناهمانند آمدند که اینجا پاتریک و گئورگ، کوتاه پات و یُرش، نام گرفته‌اند، ولی در واقع نام دیگری دارند". گراس دوقلوها و خواهران و برادرنشان را در مجموع ۹ بار گرد هم می‌آورد تا زندگی او را از سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم تا آستانه‌ هزاره‌ سوم میلادی بازگو کنند.

زندگینامه یا رُمان؟

در تمام طول کتاب روشن نیست که آنچه پسران و دختران بر زبان می‌آورند تا چه اندازه واقعی است و تا چه تخیل. جز این هم نمی‌توانست باشد؛ وگرنه گراس نمی‌توانست نام رُمان بر این آخرین اثرش بگذارد و صرفاً زندگینامه بود. اما پیداست که کتاب آمیزه‌ای است از خیال و واقعیت‌های زندگی نویسنده و خانواده‌اش.
گویی گراس پرسش‌ها و اعتراض‌های نسل جوان را بر زبان شخصیت‌های رُمانش (فرزندانش) می‌گذارد تا بعد خود پاسخگوی آنها باشد. شاید گراس از این طریق می‌خواهد به‌گونه‌ای غیر مستقیم به پرسش‌هایی که با آشکار شدن همکاری داوطلبانه‌ با گروه "اس اس" در کتاب پیشین او، یعنی "پوست کندن پیاز" برای هواداران جوانش پیش آمده است پاسخ گوید.
البته در ادبیات داستانی مرزی روشن و مشخص میان زندگینامه‌‌نویسی و رُمان نیست و نسبت این دو بسیار پیچیده است. یا آنگونه که دوریس لسینگ می‌گوید: "در واقع مرزهای این دو خیلی به‌هم نزدیک‌‌اند. نوشتن زندگینامه در اساس شبیه به‌نوشتن رُمان است؛ به‌این ترتیب که نویسنده در ابتدا باید محدوده‌ مشخصی را برای خود انتخاب کند؛ چون غیر ممکن است که بتواند تمام وقایعی را که در زندگی او روی داده است و یا آنچه به ذهن‌اش خطور کرده است، ساخت و ساز کند و بپروراند".

یادآور افسانه‌های کهن و قصه‌های توراتی

راوی، داستان زندگی خود را چنین آغاز می‌کند: "روزی روزگاری پدری بود که چون پیر شده بود، پسران و دخترانش را فراخواند؛ چهار، پنج، شش، هفت، هشت فرزند داشت. آنها هم بعد از مدتی، آرزوی پدرشان را برآوردند و گرد او جمع شدند. همه دور میزی نشستند و شروع کردن به گپ و گفت‌وگو؛ هر کس به‌نوبه خودش و همه با هم".
می‌بینیم که سبک و زبان گراس در جدیدترین اثرش به قصه‌گویان دوران کهن می‌ماند. شگفت آنکه "جعبه" که در طول داستان همه جا حضور دارد، بی‌شباهت به "جعبه‌ جادوی" افسانه‌های پدربزرگ و مادر بزرگ‌های قدیم نیست. نویسنده در جایی از کتاب، "جعبه" را چنین به‌تصویر می‌کشد: "جعبه عکس‌هایی می‌گیرد که پیدا نیست و چیزهایی را می‌بیند که پیشتر وجود نداشته‌اند. چیزهایی را می‌تواند نشان دهد که حتی در خواب هم نمی‌توان دید. این دوربین همه چیزبین و همه‌کاره است! ظاهراً از زمان آتش‌سوزی در آتلیه جنون به سرش زده است".
داستان‌های تاریکخانه گراس یادآور داستان‌های توراتی نیز هست: یعقوب دوازده فرزند خود را فرامی‌خواند تا با آنان گفت‌وگو کند و گراس هشت فرزندی که از همسر اول و معشوقه‌اش دارد گرد هم می‌آورد. او در سرتاسر کتاب با غرور و به‌تکرار از شمار فرزندانش می‌گوید. جالب آنکه پدر خانواده همچون یعقوب برای فرزندانش "شوربای عدس" می‌پزد! با آنکه در کتاب نامی از گراس به میان نمی‌آید، اما مؤلف همه جا حضور دارد و با اشاراتی تاریخی و با نام بردن از کتابهای پیشین خود، تردیدی باقی نمی‌گذارد که پدر خانواده در داستان کسی جز گراس نمی‌تواند باشد.
اما گراس در "جعبه"، این تازه‌ترین اثرش، بر عکس کتاب "پوست کندن پیاز"، خبری تازه و رازی نهفته از گذشته خود برای خوانندگان کتاب ندارد. خواننده باید با اشاراتی از این قبیل دل خوش کند که مثلاً راوی به‌رغم عدم پایپندی به دین و مذهبی خاص، تمام فرزندانش را در کلیسا غسل تعمید داده است. دلیلی هم که از زبان یکی از فرزندانش می‌شنویم این است: "بابا خواستار غسل تعمید بچه‌ها بود و معتقد بود که این کار ضرری نداره!".
رُمان "جعبه" در فضایی رؤیایی و گاه ملال‌آور روایت شده است. خالی از رویدادهای جذاب و ماجراهای هیجان‌انگیز است تا خواننده را به‌شوق آورد. در عوض پُر است از کلیشه‌های خانواده‌‌‌ای خرده بورژوا که همه‌ اعضای خانواده برای هم تفاهم دارند و اگر هم مشکلی هست با پادرمیانی رئیس خانواده رفع می‌شود. مشکلات اما همه پیش پاافتاده است. رُمانی است عاری از مسایل معاصر و مشکلات انسان امروز.
اینکه مثلاً کنراد آدناوئر، نخستین صدراعظم آلمان بعد از جنگ، ویلی برانت را "بچه‌ نامشروع" می‌خوانده و مهاجرت او در دوران فاشیسم را پشت کردن به آلمان می‌دانسته، رازی سر به‌مهر نبوده که اینک گراس لازم دیده است که آنرا در خلال رُمانش برملا کند. یا ماجرای سگی که به تنهایی با مترو به گوشه و کنار شهر می‌رفته و حتی می‌توانسته از این خط مترو به آن خط پیاده و سوار شود، بی‌تردید چیزی به جذابیت رُمان نمی‌افزاید. بکار گرفتن زبان غیر رسمی جوانان هم که نویسنده در دهان فرزندان نه چندان جوان خانواده می‌گذارد، کمکی به امروزی کردن رُمان نمی‌کند.
و سرانجام این پرسش را می‌توان پیش کشید که آیا آخرین رُمان گونتر گراس، این جنجالی‌ترین نویسنده معاصر آلمان، همزمان نقطه‌ پایان زندگی ادبی اوست و ما دیگر شاهد انتشار رُمانی از او نخواهیم بود؟ پاسخ این پرسش هر چه می‌خواهد باشد. آنچه به‌هر حال روشن است، این واقعیت است که هنوز نام گونتر گراس با رُمان "طبل حلبی" که اولین رُمان اوست گره خورده است. رُمانی که برای او شهرتی جهانی در پی داشت و روزنامه گاردین نیز امسال آن را در شمار صد اثر برتر ادبیات جهان قرار داده است.
گونتر گراس طراحی و نقاشی نیز می‌کند و تندیس هم می‌سازد. طرح روی جلد اغلب کتاب‌هایش را خود فراهم آورده است. در این جدیدترین اثرش نیز، افزون بر طرح روی جلد، طرح‌هایی نیز کشیده است که در همه‌ آنها "جعبه" و گاه "ماری عکاس" حضور دارند.

مشخصات کتاب:

Die Box – Dunkelkammergeschichten. Günter Grass. Steidl, Göttingen 2008. 216 Seiten. 18,00 EUR

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387
X